: منوي اصلي :
صفحه اصلي وضعيت من در ياهو پست الكترونيك پارسي بلاگ
ورود به مدیریت درباره من
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
بچه های قلم [53]دلنوشته ها [83]جهاد دانشگاهی دانشگاه الزهرا [122]... تا از برهوت حرف بگذری [50]بسیج [174]تا ساحل امید [135]سجاده ای پر از یاس [95]تبیان [31][آرشیو(8)] : لوگوي وبلاگ : : لينك دوستان من : نگاهی به اسم اوآرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلامچشمه های کوثرسپاه محمد می آیدراهی بزن که آهی... : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : بتمن[2] . شوالیه سیاه[2] . صلح و دوستی . عرش . عیسی بن مریم . غریبه . فرشته . کوه . ما هم منتظریم! . ماه_فاطمه نوید . مرگ . مسلمان ترین مسیحی . نسیم . بصیرت . حوزه معرفتی . خدا . دریا . دزد . سازش سیاسی . ستاره . شر نقاب دار . شفاعت نمودن . اخراجی ها2 . ارزشها . استعمار . اسلام حقیقی . اسلام دروغین . امید . اهمیت اعتقاد به مهدویت . ای فاطمه . : آرشيو يادداشت ها : مناسبت ها ی مذهبیزن ومردپذیرش اصل تفاوت در دینحجآینده مرموزغزهمحرمایران و انقلاب اسلامیمتنوعبهار : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید نقد فیلم 2 شنبه 88 فروردین 15 ساعت 12:21 عصر شرّ نقابدار در ادامه مطلب قبل یکی از فیلمهایی که در این امتداد، قابلیت بازخوانی و تفسیر فوقالعادهای را در خود نهفته دارد "شوالیه سیاه" به کارگردانی کریستوفرنولان است. فیلمی که با اکران در فصل تابستان 2008 گوی سبقت را از فیلمهای دیگر ربود و رکوردشکنیهای پیدرپی که در گیشه به دست آورد، تعجب همگان را برانگیخت. البته فروش بالای شوالیه سیاه با توجه به سود بردن از کارگردانی مستقل و صاحب سبک، بازیگران توانا، جلوههای ویژه فوقالعاده و بالاخره هزینه بالای ساخت (180 میلیون دلار) قابل پیش بینی مینمود، اما این میزان استقبال جهانی دور از انتظار بود. تماشاگران به قدری از دیدن فیلم لذت بردند که عدهای نزدیک به 160 هزار نفر از کاربران سایت IMDB (یکی از پایگاههای اینترنتی مرجع سینما) در هفتههای اول اکران، از فرط ذوقزدگی چنان سر از پا نشناخته رأی دادند که فیلم را به رتبه اول در تاریخ سینما رساندند! اما این روزها با فروکش کردن تب و تاب اولیه، شوالیه سیاه به رتبه چهارم جدول سقوط کردهاست و به مرور جایگاه اصلی خود را نیز در این ردهبندی پیدا میکند. منبع اصلی اقتباس فیلمنامه، کتابهای مصور (کامیک بوک) بتمن میباشد. نگارش ماجرای بتمن در همان سالی شکل گرفت که نطفه جنگ جهانی دوم و به تبع آن حضور جدی و مقتدرانه و "نظم بخش" آمریکا به مثابه یک منجی در مناسبات جهانی منعقد شد (سال 1939). این تقارن تاریخی، اذهان تأویلگرا را به سمت نوعی نمادپروری در خصوص این شخصیت کارتونی سوق میدهد. بتمن حامل باری استعاری از اسطورگی آمریکا در عصر جدید است. اگر چه ساحت مدرنیته، اسطوره زداست، اما در عمق خود به طرزی متناقض، خالق اسطورههای نوین و متناسب با اقتضائات روز است. دیوید گویر (نویسنده فیلمنامههای برگرفته از قصههای کامیک بوک از جمله سری فیلمهای بلید، بتمن آغاز میکند و شوالیه سیاه) معتقد است که: "کامیک بوکها در دنیای معاصر، همان جایگاه اسطورهای یونان باستان را دارند". کامیک بوکها و قهرمانهای آن در سرزمین بی تاریخ آمریکا، کارکردی هویت ساز دارند. هربار که تاریخ آمریکا در نقطهای حساس ایستاده و یا مردم آن سرشار از ناامیدی و پوچی شدهاند، یکی از شخصیتهای کامیک بوک همانند منجی سر از دنیای قصه برآورده و به کمک مردم شتافتهاست. گویر بر این باور است که از لحاظ جامعه شناسی امکان دارد بتوان محبوبیت فیلمهای کامیک را به آشفتگی اوضاع فعلی دنیا نسبت داد: "البته اعتقاد بدبینانهای است، اما قضایای تروریسم و القاعده، دنیا را به محیط ترسناکی تبدیل کرده. وقتی پاندول این طور به این سو و آن سو میرود، پیامدها میتوانند مبهم و نامشخص باشند، حال آنکه در کتابهای کامیک، یا سفیدند یا سیاه. مشکلها حل میشوند و هیچ چیز اینقدر مبهم نیست. مردم هم به چنین نگرشی تمایل دارند." بتمن در کنار کاراکترهایی نظیر سوپرمن و مرد عنکبوتی از شاخصترین شخصیتهای اسطورهوار است. اما تفاوت بتمنِ نولان با دیگران در این است که او دیگر مفهوم سنگین اسطوره را با خود همراه ندارد. فیلم درباره آمریکای معاصر است که دقیقاً به جامعه روزگار خود نظر داشته و از مفاهیمی اتفاقاً غیر اسطورهای و کاملاً مطابق با اتفاقات روز دنیا سخن میگوید. در مورد شوالیه سیاه چیزی به نام "کیفیت" (که البته آن هم در سطح بالایی قرار دارد) زیاد حائز اهمیت نیست، بلکه "ماهیت" شوالیه سیاه است که از آن اثری جذاب و قابل مکاشفه ساخته است. و این ماهیت به بخش مهمی از حال و هوای سیاسی جامعه آمریکا در سالهای اخیر مربوط میشود. دورانی که البته هر چه بیشتر از آن فاصله بگیریم، بهتر قادر به بررسی آن هستیم. اما آنچه سالهای اخیر را از دیگر دورانها متمایز کرده، دوران ریاست جمهوری جورج.دابلیو بوش است. با روی کار آمدن دولت بوشِ پسر، خشونت، عملگرایی و عضلانی بودن خصلت عمده قهرمانان فیلمهای هالیوودی شد. دنبالههای فیلمهای کمیک استریپی از قبیل مرد عنکبوتی، سوپرمن، مردآهنین و بتمن در گیشه به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کردند. با وقفهای هشت ساله در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون که "نبوغ و هوش بالا" الگوی اصلی قهرمان فیلم آمریکایی بود، از سال 2000 به بعد و با تفویض قدرت به جورج بوش، الگوی قهرمان به شخصیتی خشن و قوی و "ابرانسان" تبدیل شد. قهرمان شوالیه سیاه، بتمن/ بروس وین شمایلی کامل از جورج بوش است. وین همانند بوش از عدالت میگوید (از نظر دور نداشته باشید که روح حاکم بر بتمن آغاز میکند (2005) جنگ علیه تروریسم بود و شعار عدالت برای همه در جای جای فیلم نمایان)، نمیخواهد کسی را شکنجه دهد اما از روی ناچاری دست به این کار میزند، مانند او به دنبال کشف جانیها و تحویل آنها به مراجع قانونی است (ماجرای تحویل صدام به دادگاه)، در برابر انتقادها سکوت میکند و تنها کار خودش را پیش میبرد. حال و هوای ساکنین "گاتهام سیتی" (بخوانید نیویورک) نیز شباهتهای بسیاری به مردم آمریکا در یکی دو سال اخیر دارد. آنها دیگر حاضر نیستند که قهرمان و منجیشان بیعدالتی کند، شکنجهگر باشد و باعث مرگ و میر انسانهای بیگناه شود. ابر قهرمانِ محبوبی که امنیت شهر را از بین ببرد، نمیتواند قدرتش را در بین مردم حفظ کند، او دچار لغزندگی در مسیر مسئولیت و آرمانهای اجتماعی شدهاست. مردم آمریکا دیگر قانونشکنیها و تجاوزات کشورشان به خاک کشورهای دیگر به بهانه ایجاد دموکراسی و حقوق بشر را نمیتوانند تحمل کنند. از گوشه و کنار آمریکا صدای فریادهای معترض روز به روز بیشتر به گوش میرسد و سطح محبوبیت جورج بوش طبق آخرین نظرسنجیها به پایینترین حد خود یعنی 24 درصد رسیده است. سکانسی از فیلم را به یادآورید که بروس وین تحت فشار جوکر و از دست دادن اراده، تصمیم به برداشتن نقاب و تسلیم شدن میگیرد. آن هم در یک مصاجبه مطبوعاتی جایی که معترضان به سیاستهایش حاضر هستند. سخنانی که آن ها در اعتراض به قهرمان به کار میبرند، تداعی کننده شعارهایی است که گروههای مختلف ضد جنگ در جریان تظاهرات خود به زبان میآورند: "اوضاع بدتر از همیشه شده، دیگه پلیس مرده (بخوانید سرباز کشته) نمیخواهیم، اون باید خودش رو تسلیم کنه". وین نیز تکافتاده، شاهد شورش مردم بر علیه خود است. اما تماشاگر با او همدردی میکند و غبطه میخورد که چرا مردم اینقدر بیرحمانه در حال قضاوت او هستند. جوکر نیز در نقش دشمن بتمن، نماد شر و اهریمنی به تمام معناست. از بازی قدرتمند و پیچیده "هیث لجر" نمیتوان به راحتی گذشت. قدرت و تسلطی که او در اجرای نقش ارائه میدهد، کاراکتر جوکر را به یکی از مخوفترین "بَدمن" های (نقش منفی) سینما تبدیل کرده است. گریم دلقکوار روی صورت، خنده تمسخرآمیز و خونآلودی که همیشه بر لب دارد، استفاده از جملات ادبی پر طمطراق در مضحکترین صحنهها با حیلههای شیطانی او جور در نمیآید و از جوکر کاراکتری پر تناقض میسازد. دقت کنید به موسیقی متنی که مختص به جوکر است، هر بار که وارد صحنه میشود آهنگی دلهرهآور، هشداردهنده و رمزآلود نیز با او همراه میشود. او قدرتمندی ترسآور است. نولانِ کارگردان چهرهای ساده که فقط مشتاق پول و جنایت است از جوکر ترسیم نمیکند. شر و خباثت درون جوکر ناشناخته و مبهم نشان داده میشود. در جایی بروس وین ادعا میکند که "جنایتکاران رفتاری پیچیدهای ندارند". سیاست اولیه دولت بوش بر پایه همین تفکر بنا شده بود. تصوری که از دشمنان خود داشتند ساده مینمود. آنها با اعتقاد به پیچیده نبودن رفتار جنایتکاران، جرأت قدم گذاشتن به سرزمین پررمزوراز چهل دزد بغداد را به خود راه دادند و با محاسبات ساده خود اورشلیم را متعلق به مسیحیت صهیونیست دانستند. اما گویی معادلات اشتباه از آب درآمد. آلفرد (خدمتکار وفادار خانواده وین که نقش مشاوری حاذق را برای بروس به عهده دارد) به درستی بروس وین را از اشتباه درمیآورد: "جوکر کسی است که تو او را نمیفهمی." آیا ماهیت دشمنان آمریکا غیر از این است؟ پس دلیل شکستهای پی در پی سیاستهای دولت در خاورمیانه و عراق چیست؟ مگر دلیلی به جز "نشناختن دشمن" میتواند داشته باشد؟ دشمنانی که باورها و اعتقادات پیچیده آنها برای فرهنگ انگلوساکسونی غیر قابل فهم است. برای آنها مقاومت، انتفاضه، حزبالله و بنیادگرایان اسلامی دشمنانی غیر قابل شناخت هستند. عملیات استشهادی، انتحاری و جهاد را نمیفهمند. پس به ناچار آنها را با واژهای آشنا یعنی "ترور" و "تروریست" میخوانند (که یک بار به طور مستقیم به جوکر تروریسم اطلاق میشود). آلفرد سعی میکند جوکر را به بروس بشناساند: "بعضی از آدمها دنبال یه چیز منطقی مثل پول نیستند، نمیشه خریدِشون یا تهدیدشون کرد یا باهاشون مذاکره کرد یا منطقی باهاشون حرف زد، بعضی از آدمها فقط میخوان نابودی دنیا رو ببینند". جوکر شری است که خواستار نابودی جهان است و تهدیدی برای صلح به حساب میآید. چهار قطعنامه شورای امنیت بر ضد ایران که در سرفصل هفت (با عنوان تهدیدی برای صلح جهان) صادر میشود، چه پیامی دربردارد؟ دشمن آمریکا (بخوانید جهان) خواستار برهم زدن نظم دنیا و به ورطه نابودی کشاندن آن است؟ در تمامی نقدهایی که منتقدان معروف آمریکایی در روزنامههای مختلف از جمله شیکاگو سان تایمز، نیویورک پست و هالیوود ریپورتر و... نوشتهاند برای جوکر واژه شیطان (Evil) را به کار بردهاند. از نظر دور نداشته باشیم که جورج بوش اولین بار واژه محور شرارت را از ادبیات دینی وارد ادبیات سیاسی کرد. از منظر منتقدان جوکر نماد شر مطلق است. راجر ایبرت اینگونه جوکر را تعریف میکند: "شیطانی که عملش به صورتی دیووار دشمنانش را در وضعیتهای دشوار اخلاقی قرار میدهد" و "در یک تصویر شیطانی تقریباً در انتهای فیلم، او دو کشتی را که پر از مسافر است به منفجر کردن یکدیگر قبل از این که خودشان منفجر شوند تشویق میکند". از دیدگاه منتقدان و مفسران، دشمن گاتهام سیتی و بتمن با اعمالی که سرچشمهای شیطانی دارند به طور پیوسته برای ایجاد بیاعتمادی مردم به مسئولین، ناامید کردن شهر از قهرمانشان، مقصر جلوه دادن بتمن، ضعیف کردن اراده او و به طور خلاصه از بین بردن اتحاد داخلی شهر تلاش میکند. این تصویری واضح از نوع نگاه مردم آمریکا به دشمنانشان را نشان میدهد که شاید خود نیز به آن واقف نباشند. در طول فیلم میبینیم که بتمن در هیبت شوالیه سیاهی متصور میشود که در زمانی که شر سایه خود را گسترده ناچار است قانون و اخلاق را زیرپا بگذارد. این نگاه جدید در فیلم توجیهی است از سیاستهای دولت بوش در مبارزه با تروریسم. قهرمان هالیوودی-آمریکایی با در اختیار گرفتن آزادی نامحدود، عبور از خطوط قرمز اخلاقی و عقلانی ناقض قانون به حساب میآید، اما نقض قانونی در راستای تثبیت وضع موجود و نه برهم زدن؛ که این دلیل، توجیه و بهانهای است برای قانونگریزی، زیرپا گذاشتن جامعه مدنی و خشونت تئوریزه شده (تأویلهای هر کدام به ترتیب میتواند: زیرپا گذاشتن تعهدات بینالمللی مختلف از سوی آمریکا، استراق سمع و ورود به محدوده شخصی شهروندان آمریکایی، زندان گوانتانامو و شکنجه متهمان آن باشد). نجات مردم گاتهام سیتی مهمترین اولویت زندگی وین است. خشونتی که بد است و آن را نکوهش میکنند وقتی از بتمن سرمیزند، حرکتی است کاملاً "طبیعی" و چه بسا پسندیده. یک صحنه تکاندهنده شوالیه سیاه جایی است که جوکر را دستگیر میکنند و او را به اتاق بازجویی میبرند. لحظهای پس از آن که پلیس از اتاق بیرون میرود، بتمن ظاهر میشود و مثل بازجویی شکنجهگر جوکر را به باد کتک میگیرد. جالب اینجاست که تماشاگر با دیدن خشونت این صحنه هیچ گونه دلسوزی برای جوکر ندارد و حق را به قهرمانش میدهد تا در نهایت خشم و غضب جوکر خشونت طلب را بزند و از او حرف بکشد. نولان سعی دارد که نشان دهد "شوالیه" تمام تلاش خود را برای حفظ امنیت مردم شهر به کار میبرد. وقتی هدف اصلی او دفاع از آنهاست، پس اگر مقداری خشونت و کمی نقض قانون و زیرپاگذاشتن دموکراسی را به کار ببرد، نباید بر او خردهای گرفت، زیرا که به گفته هاروی دِنتِ دادستان (از مدافعان بتمن) : "تاریکی شب فقط قبل از طلوع آفتاب است، من به شما قول میدهم که خورشید داره طلوع میکنه". کارگردان وعده پیروزی و حرکت به سوی روشنایی را به تماشاگر میدهد و در انتها نیز با دیالوگی که پسر بچه به زبان میآورد "اون هیچ کار اشتباهی انجام نداد" بتمن را از تمام اتهاماتی که در طول فیلم مردم شهر بر او وارد کردهبودند، مبرا میکند. و این گونه است که قهرمان منفور به شوالیه محبوب تبدیل میشود. در نتیجه شوالیه سیاه فیلمی است که از ورای ظاهری اسطورهای و پر زرق و برق به روشنی پیام خود را انتقال میدهد. نولان با ارجاعات فراوان سیاسی، به فیلم شکلی زنده و قابل درک میبخشد و با به تصویر کشیدن وضعیت تیره و تار جامعه، به نوعی با تماشاگرش ابراز همدردی میکند و ذره ذره اعتماد او را جلب مینماید. از او میخواهد که تحمل کند، زیرا قهرمان میداند که شهر نیازمند قدرت اش است. نولان این اطمینان را به تماشاگر میدهد که در پس تمام آشوبها، سیاهیها و شکستها پیروزی نهفته است و تنها حسی که در انتهای فیلم باقی میماند حس افتخار به قهرمان شهر با وجود تمام نُقصانهاست. البته گرایشهای جمهوری خواهانه نولان را نیز نباید از نظر دور داشت! منابع در سیاست غوطه وریم (نگاهی گذرا به موضوع سیاست در سینما). نشریه دنیای تصویر. شماره 172خوانشی جدید بر ماهیت سیاسی-هنری سینمای آمریکا. غلامعباس فاضلی همان. شماره172 و175 بازگشت سوپر قهرمانها برای نجات هالیوود و دنیا. همان. شماره 169 ظهور و سقوط قهرمانهای اکشن. همان. شماره 177 مردی که میخندد (شوالیه سیاه، قهرمان شایسته و مورد نیاز). مهرزاد دانش. هفتهنامه شهروند امروز. شماره 64 رستگاری گناه (در حاشیه فیلم شوالیه سیاه و ایده شر عقلانی شده). مهدی یزدانی خرم. همانهمگام با مردم، همراه با مسئولان (خشونت و قانون در شوالیه سیاه). محسن آزرم. همان مثل قهرمانها بمیر (چند نکته درباره شوالیه سیاه). همان The Dark Knight review. Kirk Honeycutt. Hollywood Reporter The Joker in Dark Knight. Claudia Puig.USA Today The Dark Knight. Roger Ebert. Chicago Sun Times www.movies.yahoo.com نوشته شده توسط : الهام گوهری نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : همه باهم در انتخابات دهم ریاست جمهوریشهادت حضرت زهرا(س)اهمیت اعتقاد به مهدویت (2)اهمیت اعتقاد به مهدویت و ترس دشمنان اسلام از این عقیده(1)ایام فاطمیه[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
نگاهی به اسم اوآرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلامچشمه های کوثرسپاه محمد می آیدراهی بزن که آهی... : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : بتمن[2] . شوالیه سیاه[2] . صلح و دوستی . عرش . عیسی بن مریم . غریبه . فرشته . کوه . ما هم منتظریم! . ماه_فاطمه نوید . مرگ . مسلمان ترین مسیحی . نسیم . بصیرت . حوزه معرفتی . خدا . دریا . دزد . سازش سیاسی . ستاره . شر نقاب دار . شفاعت نمودن . اخراجی ها2 . ارزشها . استعمار . اسلام حقیقی . اسلام دروغین . امید . اهمیت اعتقاد به مهدویت . ای فاطمه . : آرشيو يادداشت ها : مناسبت ها ی مذهبیزن ومردپذیرش اصل تفاوت در دینحجآینده مرموزغزهمحرمایران و انقلاب اسلامیمتنوعبهار : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید نقد فیلم 2 شنبه 88 فروردین 15 ساعت 12:21 عصر شرّ نقابدار در ادامه مطلب قبل یکی از فیلمهایی که در این امتداد، قابلیت بازخوانی و تفسیر فوقالعادهای را در خود نهفته دارد "شوالیه سیاه" به کارگردانی کریستوفرنولان است. فیلمی که با اکران در فصل تابستان 2008 گوی سبقت را از فیلمهای دیگر ربود و رکوردشکنیهای پیدرپی که در گیشه به دست آورد، تعجب همگان را برانگیخت. البته فروش بالای شوالیه سیاه با توجه به سود بردن از کارگردانی مستقل و صاحب سبک، بازیگران توانا، جلوههای ویژه فوقالعاده و بالاخره هزینه بالای ساخت (180 میلیون دلار) قابل پیش بینی مینمود، اما این میزان استقبال جهانی دور از انتظار بود. تماشاگران به قدری از دیدن فیلم لذت بردند که عدهای نزدیک به 160 هزار نفر از کاربران سایت IMDB (یکی از پایگاههای اینترنتی مرجع سینما) در هفتههای اول اکران، از فرط ذوقزدگی چنان سر از پا نشناخته رأی دادند که فیلم را به رتبه اول در تاریخ سینما رساندند! اما این روزها با فروکش کردن تب و تاب اولیه، شوالیه سیاه به رتبه چهارم جدول سقوط کردهاست و به مرور جایگاه اصلی خود را نیز در این ردهبندی پیدا میکند. منبع اصلی اقتباس فیلمنامه، کتابهای مصور (کامیک بوک) بتمن میباشد. نگارش ماجرای بتمن در همان سالی شکل گرفت که نطفه جنگ جهانی دوم و به تبع آن حضور جدی و مقتدرانه و "نظم بخش" آمریکا به مثابه یک منجی در مناسبات جهانی منعقد شد (سال 1939). این تقارن تاریخی، اذهان تأویلگرا را به سمت نوعی نمادپروری در خصوص این شخصیت کارتونی سوق میدهد. بتمن حامل باری استعاری از اسطورگی آمریکا در عصر جدید است. اگر چه ساحت مدرنیته، اسطوره زداست، اما در عمق خود به طرزی متناقض، خالق اسطورههای نوین و متناسب با اقتضائات روز است. دیوید گویر (نویسنده فیلمنامههای برگرفته از قصههای کامیک بوک از جمله سری فیلمهای بلید، بتمن آغاز میکند و شوالیه سیاه) معتقد است که: "کامیک بوکها در دنیای معاصر، همان جایگاه اسطورهای یونان باستان را دارند". کامیک بوکها و قهرمانهای آن در سرزمین بی تاریخ آمریکا، کارکردی هویت ساز دارند. هربار که تاریخ آمریکا در نقطهای حساس ایستاده و یا مردم آن سرشار از ناامیدی و پوچی شدهاند، یکی از شخصیتهای کامیک بوک همانند منجی سر از دنیای قصه برآورده و به کمک مردم شتافتهاست. گویر بر این باور است که از لحاظ جامعه شناسی امکان دارد بتوان محبوبیت فیلمهای کامیک را به آشفتگی اوضاع فعلی دنیا نسبت داد: "البته اعتقاد بدبینانهای است، اما قضایای تروریسم و القاعده، دنیا را به محیط ترسناکی تبدیل کرده. وقتی پاندول این طور به این سو و آن سو میرود، پیامدها میتوانند مبهم و نامشخص باشند، حال آنکه در کتابهای کامیک، یا سفیدند یا سیاه. مشکلها حل میشوند و هیچ چیز اینقدر مبهم نیست. مردم هم به چنین نگرشی تمایل دارند." بتمن در کنار کاراکترهایی نظیر سوپرمن و مرد عنکبوتی از شاخصترین شخصیتهای اسطورهوار است. اما تفاوت بتمنِ نولان با دیگران در این است که او دیگر مفهوم سنگین اسطوره را با خود همراه ندارد. فیلم درباره آمریکای معاصر است که دقیقاً به جامعه روزگار خود نظر داشته و از مفاهیمی اتفاقاً غیر اسطورهای و کاملاً مطابق با اتفاقات روز دنیا سخن میگوید. در مورد شوالیه سیاه چیزی به نام "کیفیت" (که البته آن هم در سطح بالایی قرار دارد) زیاد حائز اهمیت نیست، بلکه "ماهیت" شوالیه سیاه است که از آن اثری جذاب و قابل مکاشفه ساخته است. و این ماهیت به بخش مهمی از حال و هوای سیاسی جامعه آمریکا در سالهای اخیر مربوط میشود. دورانی که البته هر چه بیشتر از آن فاصله بگیریم، بهتر قادر به بررسی آن هستیم. اما آنچه سالهای اخیر را از دیگر دورانها متمایز کرده، دوران ریاست جمهوری جورج.دابلیو بوش است. با روی کار آمدن دولت بوشِ پسر، خشونت، عملگرایی و عضلانی بودن خصلت عمده قهرمانان فیلمهای هالیوودی شد. دنبالههای فیلمهای کمیک استریپی از قبیل مرد عنکبوتی، سوپرمن، مردآهنین و بتمن در گیشه به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کردند. با وقفهای هشت ساله در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون که "نبوغ و هوش بالا" الگوی اصلی قهرمان فیلم آمریکایی بود، از سال 2000 به بعد و با تفویض قدرت به جورج بوش، الگوی قهرمان به شخصیتی خشن و قوی و "ابرانسان" تبدیل شد. قهرمان شوالیه سیاه، بتمن/ بروس وین شمایلی کامل از جورج بوش است. وین همانند بوش از عدالت میگوید (از نظر دور نداشته باشید که روح حاکم بر بتمن آغاز میکند (2005) جنگ علیه تروریسم بود و شعار عدالت برای همه در جای جای فیلم نمایان)، نمیخواهد کسی را شکنجه دهد اما از روی ناچاری دست به این کار میزند، مانند او به دنبال کشف جانیها و تحویل آنها به مراجع قانونی است (ماجرای تحویل صدام به دادگاه)، در برابر انتقادها سکوت میکند و تنها کار خودش را پیش میبرد. حال و هوای ساکنین "گاتهام سیتی" (بخوانید نیویورک) نیز شباهتهای بسیاری به مردم آمریکا در یکی دو سال اخیر دارد. آنها دیگر حاضر نیستند که قهرمان و منجیشان بیعدالتی کند، شکنجهگر باشد و باعث مرگ و میر انسانهای بیگناه شود. ابر قهرمانِ محبوبی که امنیت شهر را از بین ببرد، نمیتواند قدرتش را در بین مردم حفظ کند، او دچار لغزندگی در مسیر مسئولیت و آرمانهای اجتماعی شدهاست. مردم آمریکا دیگر قانونشکنیها و تجاوزات کشورشان به خاک کشورهای دیگر به بهانه ایجاد دموکراسی و حقوق بشر را نمیتوانند تحمل کنند. از گوشه و کنار آمریکا صدای فریادهای معترض روز به روز بیشتر به گوش میرسد و سطح محبوبیت جورج بوش طبق آخرین نظرسنجیها به پایینترین حد خود یعنی 24 درصد رسیده است. سکانسی از فیلم را به یادآورید که بروس وین تحت فشار جوکر و از دست دادن اراده، تصمیم به برداشتن نقاب و تسلیم شدن میگیرد. آن هم در یک مصاجبه مطبوعاتی جایی که معترضان به سیاستهایش حاضر هستند. سخنانی که آن ها در اعتراض به قهرمان به کار میبرند، تداعی کننده شعارهایی است که گروههای مختلف ضد جنگ در جریان تظاهرات خود به زبان میآورند: "اوضاع بدتر از همیشه شده، دیگه پلیس مرده (بخوانید سرباز کشته) نمیخواهیم، اون باید خودش رو تسلیم کنه". وین نیز تکافتاده، شاهد شورش مردم بر علیه خود است. اما تماشاگر با او همدردی میکند و غبطه میخورد که چرا مردم اینقدر بیرحمانه در حال قضاوت او هستند. جوکر نیز در نقش دشمن بتمن، نماد شر و اهریمنی به تمام معناست. از بازی قدرتمند و پیچیده "هیث لجر" نمیتوان به راحتی گذشت. قدرت و تسلطی که او در اجرای نقش ارائه میدهد، کاراکتر جوکر را به یکی از مخوفترین "بَدمن" های (نقش منفی) سینما تبدیل کرده است. گریم دلقکوار روی صورت، خنده تمسخرآمیز و خونآلودی که همیشه بر لب دارد، استفاده از جملات ادبی پر طمطراق در مضحکترین صحنهها با حیلههای شیطانی او جور در نمیآید و از جوکر کاراکتری پر تناقض میسازد. دقت کنید به موسیقی متنی که مختص به جوکر است، هر بار که وارد صحنه میشود آهنگی دلهرهآور، هشداردهنده و رمزآلود نیز با او همراه میشود. او قدرتمندی ترسآور است. نولانِ کارگردان چهرهای ساده که فقط مشتاق پول و جنایت است از جوکر ترسیم نمیکند. شر و خباثت درون جوکر ناشناخته و مبهم نشان داده میشود. در جایی بروس وین ادعا میکند که "جنایتکاران رفتاری پیچیدهای ندارند". سیاست اولیه دولت بوش بر پایه همین تفکر بنا شده بود. تصوری که از دشمنان خود داشتند ساده مینمود. آنها با اعتقاد به پیچیده نبودن رفتار جنایتکاران، جرأت قدم گذاشتن به سرزمین پررمزوراز چهل دزد بغداد را به خود راه دادند و با محاسبات ساده خود اورشلیم را متعلق به مسیحیت صهیونیست دانستند. اما گویی معادلات اشتباه از آب درآمد. آلفرد (خدمتکار وفادار خانواده وین که نقش مشاوری حاذق را برای بروس به عهده دارد) به درستی بروس وین را از اشتباه درمیآورد: "جوکر کسی است که تو او را نمیفهمی." آیا ماهیت دشمنان آمریکا غیر از این است؟ پس دلیل شکستهای پی در پی سیاستهای دولت در خاورمیانه و عراق چیست؟ مگر دلیلی به جز "نشناختن دشمن" میتواند داشته باشد؟ دشمنانی که باورها و اعتقادات پیچیده آنها برای فرهنگ انگلوساکسونی غیر قابل فهم است. برای آنها مقاومت، انتفاضه، حزبالله و بنیادگرایان اسلامی دشمنانی غیر قابل شناخت هستند. عملیات استشهادی، انتحاری و جهاد را نمیفهمند. پس به ناچار آنها را با واژهای آشنا یعنی "ترور" و "تروریست" میخوانند (که یک بار به طور مستقیم به جوکر تروریسم اطلاق میشود). آلفرد سعی میکند جوکر را به بروس بشناساند: "بعضی از آدمها دنبال یه چیز منطقی مثل پول نیستند، نمیشه خریدِشون یا تهدیدشون کرد یا باهاشون مذاکره کرد یا منطقی باهاشون حرف زد، بعضی از آدمها فقط میخوان نابودی دنیا رو ببینند". جوکر شری است که خواستار نابودی جهان است و تهدیدی برای صلح به حساب میآید. چهار قطعنامه شورای امنیت بر ضد ایران که در سرفصل هفت (با عنوان تهدیدی برای صلح جهان) صادر میشود، چه پیامی دربردارد؟ دشمن آمریکا (بخوانید جهان) خواستار برهم زدن نظم دنیا و به ورطه نابودی کشاندن آن است؟ در تمامی نقدهایی که منتقدان معروف آمریکایی در روزنامههای مختلف از جمله شیکاگو سان تایمز، نیویورک پست و هالیوود ریپورتر و... نوشتهاند برای جوکر واژه شیطان (Evil) را به کار بردهاند. از نظر دور نداشته باشیم که جورج بوش اولین بار واژه محور شرارت را از ادبیات دینی وارد ادبیات سیاسی کرد. از منظر منتقدان جوکر نماد شر مطلق است. راجر ایبرت اینگونه جوکر را تعریف میکند: "شیطانی که عملش به صورتی دیووار دشمنانش را در وضعیتهای دشوار اخلاقی قرار میدهد" و "در یک تصویر شیطانی تقریباً در انتهای فیلم، او دو کشتی را که پر از مسافر است به منفجر کردن یکدیگر قبل از این که خودشان منفجر شوند تشویق میکند". از دیدگاه منتقدان و مفسران، دشمن گاتهام سیتی و بتمن با اعمالی که سرچشمهای شیطانی دارند به طور پیوسته برای ایجاد بیاعتمادی مردم به مسئولین، ناامید کردن شهر از قهرمانشان، مقصر جلوه دادن بتمن، ضعیف کردن اراده او و به طور خلاصه از بین بردن اتحاد داخلی شهر تلاش میکند. این تصویری واضح از نوع نگاه مردم آمریکا به دشمنانشان را نشان میدهد که شاید خود نیز به آن واقف نباشند. در طول فیلم میبینیم که بتمن در هیبت شوالیه سیاهی متصور میشود که در زمانی که شر سایه خود را گسترده ناچار است قانون و اخلاق را زیرپا بگذارد. این نگاه جدید در فیلم توجیهی است از سیاستهای دولت بوش در مبارزه با تروریسم. قهرمان هالیوودی-آمریکایی با در اختیار گرفتن آزادی نامحدود، عبور از خطوط قرمز اخلاقی و عقلانی ناقض قانون به حساب میآید، اما نقض قانونی در راستای تثبیت وضع موجود و نه برهم زدن؛ که این دلیل، توجیه و بهانهای است برای قانونگریزی، زیرپا گذاشتن جامعه مدنی و خشونت تئوریزه شده (تأویلهای هر کدام به ترتیب میتواند: زیرپا گذاشتن تعهدات بینالمللی مختلف از سوی آمریکا، استراق سمع و ورود به محدوده شخصی شهروندان آمریکایی، زندان گوانتانامو و شکنجه متهمان آن باشد). نجات مردم گاتهام سیتی مهمترین اولویت زندگی وین است. خشونتی که بد است و آن را نکوهش میکنند وقتی از بتمن سرمیزند، حرکتی است کاملاً "طبیعی" و چه بسا پسندیده. یک صحنه تکاندهنده شوالیه سیاه جایی است که جوکر را دستگیر میکنند و او را به اتاق بازجویی میبرند. لحظهای پس از آن که پلیس از اتاق بیرون میرود، بتمن ظاهر میشود و مثل بازجویی شکنجهگر جوکر را به باد کتک میگیرد. جالب اینجاست که تماشاگر با دیدن خشونت این صحنه هیچ گونه دلسوزی برای جوکر ندارد و حق را به قهرمانش میدهد تا در نهایت خشم و غضب جوکر خشونت طلب را بزند و از او حرف بکشد. نولان سعی دارد که نشان دهد "شوالیه" تمام تلاش خود را برای حفظ امنیت مردم شهر به کار میبرد. وقتی هدف اصلی او دفاع از آنهاست، پس اگر مقداری خشونت و کمی نقض قانون و زیرپاگذاشتن دموکراسی را به کار ببرد، نباید بر او خردهای گرفت، زیرا که به گفته هاروی دِنتِ دادستان (از مدافعان بتمن) : "تاریکی شب فقط قبل از طلوع آفتاب است، من به شما قول میدهم که خورشید داره طلوع میکنه". کارگردان وعده پیروزی و حرکت به سوی روشنایی را به تماشاگر میدهد و در انتها نیز با دیالوگی که پسر بچه به زبان میآورد "اون هیچ کار اشتباهی انجام نداد" بتمن را از تمام اتهاماتی که در طول فیلم مردم شهر بر او وارد کردهبودند، مبرا میکند. و این گونه است که قهرمان منفور به شوالیه محبوب تبدیل میشود. در نتیجه شوالیه سیاه فیلمی است که از ورای ظاهری اسطورهای و پر زرق و برق به روشنی پیام خود را انتقال میدهد. نولان با ارجاعات فراوان سیاسی، به فیلم شکلی زنده و قابل درک میبخشد و با به تصویر کشیدن وضعیت تیره و تار جامعه، به نوعی با تماشاگرش ابراز همدردی میکند و ذره ذره اعتماد او را جلب مینماید. از او میخواهد که تحمل کند، زیرا قهرمان میداند که شهر نیازمند قدرت اش است. نولان این اطمینان را به تماشاگر میدهد که در پس تمام آشوبها، سیاهیها و شکستها پیروزی نهفته است و تنها حسی که در انتهای فیلم باقی میماند حس افتخار به قهرمان شهر با وجود تمام نُقصانهاست. البته گرایشهای جمهوری خواهانه نولان را نیز نباید از نظر دور داشت! منابع در سیاست غوطه وریم (نگاهی گذرا به موضوع سیاست در سینما). نشریه دنیای تصویر. شماره 172خوانشی جدید بر ماهیت سیاسی-هنری سینمای آمریکا. غلامعباس فاضلی همان. شماره172 و175 بازگشت سوپر قهرمانها برای نجات هالیوود و دنیا. همان. شماره 169 ظهور و سقوط قهرمانهای اکشن. همان. شماره 177 مردی که میخندد (شوالیه سیاه، قهرمان شایسته و مورد نیاز). مهرزاد دانش. هفتهنامه شهروند امروز. شماره 64 رستگاری گناه (در حاشیه فیلم شوالیه سیاه و ایده شر عقلانی شده). مهدی یزدانی خرم. همانهمگام با مردم، همراه با مسئولان (خشونت و قانون در شوالیه سیاه). محسن آزرم. همان مثل قهرمانها بمیر (چند نکته درباره شوالیه سیاه). همان The Dark Knight review. Kirk Honeycutt. Hollywood Reporter The Joker in Dark Knight. Claudia Puig.USA Today The Dark Knight. Roger Ebert. Chicago Sun Times www.movies.yahoo.com نوشته شده توسط : الهام گوهری نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : همه باهم در انتخابات دهم ریاست جمهوریشهادت حضرت زهرا(س)اهمیت اعتقاد به مهدویت (2)اهمیت اعتقاد به مهدویت و ترس دشمنان اسلام از این عقیده(1)ایام فاطمیه[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها : بتمن[2] . شوالیه سیاه[2] . صلح و دوستی . عرش . عیسی بن مریم . غریبه . فرشته . کوه . ما هم منتظریم! . ماه_فاطمه نوید . مرگ . مسلمان ترین مسیحی . نسیم . بصیرت . حوزه معرفتی . خدا . دریا . دزد . سازش سیاسی . ستاره . شر نقاب دار . شفاعت نمودن . اخراجی ها2 . ارزشها . استعمار . اسلام حقیقی . اسلام دروغین . امید . اهمیت اعتقاد به مهدویت . ای فاطمه . : آرشيو يادداشت ها : مناسبت ها ی مذهبیزن ومردپذیرش اصل تفاوت در دینحجآینده مرموزغزهمحرمایران و انقلاب اسلامیمتنوعبهار : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
مناسبت ها ی مذهبیزن ومردپذیرش اصل تفاوت در دینحجآینده مرموزغزهمحرمایران و انقلاب اسلامیمتنوعبهار
: نوای وبلاگ :
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
ما صاحبی داریم
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
نقد فیلم 2
شرّ نقابدار
در ادامه مطلب قبل
یکی از فیلمهایی که در این امتداد، قابلیت بازخوانی و تفسیر فوقالعادهای را در خود نهفته دارد "شوالیه سیاه" به کارگردانی کریستوفرنولان است. فیلمی که با اکران در فصل تابستان 2008 گوی سبقت را از فیلمهای دیگر ربود و رکوردشکنیهای پیدرپی که در گیشه به دست آورد، تعجب همگان را برانگیخت. البته فروش بالای شوالیه سیاه با توجه به سود بردن از کارگردانی مستقل و صاحب سبک، بازیگران توانا، جلوههای ویژه فوقالعاده و بالاخره هزینه بالای ساخت (180 میلیون دلار) قابل پیش بینی مینمود، اما این میزان استقبال جهانی دور از انتظار بود. تماشاگران به قدری از دیدن فیلم لذت بردند که عدهای نزدیک به 160 هزار نفر از کاربران سایت IMDB (یکی از پایگاههای اینترنتی مرجع سینما) در هفتههای اول اکران، از فرط ذوقزدگی چنان سر از پا نشناخته رأی دادند که فیلم را به رتبه اول در تاریخ سینما رساندند! اما این روزها با فروکش کردن تب و تاب اولیه، شوالیه سیاه به رتبه چهارم جدول سقوط کردهاست و به مرور جایگاه اصلی خود را نیز در این ردهبندی پیدا میکند. منبع اصلی اقتباس فیلمنامه، کتابهای مصور (کامیک بوک) بتمن میباشد. نگارش ماجرای بتمن در همان سالی شکل گرفت که نطفه جنگ جهانی دوم و به تبع آن حضور جدی و مقتدرانه و "نظم بخش" آمریکا به مثابه یک منجی در مناسبات جهانی منعقد شد (سال 1939). این تقارن تاریخی، اذهان تأویلگرا را به سمت نوعی نمادپروری در خصوص این شخصیت کارتونی سوق میدهد. بتمن حامل باری استعاری از اسطورگی آمریکا در عصر جدید است. اگر چه ساحت مدرنیته، اسطوره زداست، اما در عمق خود به طرزی متناقض، خالق اسطورههای نوین و متناسب با اقتضائات روز است. دیوید گویر (نویسنده فیلمنامههای برگرفته از قصههای کامیک بوک از جمله سری فیلمهای بلید، بتمن آغاز میکند و شوالیه سیاه) معتقد است که:
"کامیک بوکها در دنیای معاصر، همان جایگاه اسطورهای یونان باستان را دارند".
کامیک بوکها و قهرمانهای آن در سرزمین بی تاریخ آمریکا، کارکردی هویت ساز دارند. هربار که تاریخ آمریکا در نقطهای حساس ایستاده و یا مردم آن سرشار از ناامیدی و پوچی شدهاند، یکی از شخصیتهای کامیک بوک همانند منجی سر از دنیای قصه برآورده و به کمک مردم شتافتهاست. گویر بر این باور است که از لحاظ جامعه شناسی امکان دارد بتوان محبوبیت فیلمهای کامیک را به آشفتگی اوضاع فعلی دنیا نسبت داد: "البته اعتقاد بدبینانهای است، اما قضایای تروریسم و القاعده، دنیا را به محیط ترسناکی تبدیل کرده. وقتی پاندول این طور به این سو و آن سو میرود، پیامدها میتوانند مبهم و نامشخص باشند، حال آنکه در کتابهای کامیک، یا سفیدند یا سیاه. مشکلها حل میشوند و هیچ چیز اینقدر مبهم نیست. مردم هم به چنین نگرشی تمایل دارند."
بتمن در کنار کاراکترهایی نظیر سوپرمن و مرد عنکبوتی از شاخصترین شخصیتهای اسطورهوار است. اما تفاوت بتمنِ نولان با دیگران در این است که او دیگر مفهوم سنگین اسطوره را با خود همراه ندارد. فیلم درباره آمریکای معاصر است که دقیقاً به جامعه روزگار خود نظر داشته و از مفاهیمی اتفاقاً غیر اسطورهای و کاملاً مطابق با اتفاقات روز دنیا سخن میگوید. در مورد شوالیه سیاه چیزی به نام "کیفیت" (که البته آن هم در سطح بالایی قرار دارد) زیاد حائز اهمیت نیست، بلکه "ماهیت" شوالیه سیاه است که از آن اثری جذاب و قابل مکاشفه ساخته است. و این ماهیت به بخش مهمی از حال و هوای سیاسی جامعه آمریکا در سالهای اخیر مربوط میشود. دورانی که البته هر چه بیشتر از آن فاصله بگیریم، بهتر قادر به بررسی آن هستیم. اما آنچه سالهای اخیر را از دیگر دورانها متمایز کرده، دوران ریاست جمهوری جورج.دابلیو بوش است. با روی کار آمدن دولت بوشِ پسر، خشونت، عملگرایی و عضلانی بودن خصلت عمده قهرمانان فیلمهای هالیوودی شد. دنبالههای فیلمهای کمیک استریپی از قبیل مرد عنکبوتی، سوپرمن، مردآهنین و بتمن در گیشه به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کردند. با وقفهای هشت ساله در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون که "نبوغ و هوش بالا" الگوی اصلی قهرمان فیلم آمریکایی بود، از سال 2000 به بعد و با تفویض قدرت به جورج بوش، الگوی قهرمان به شخصیتی خشن و قوی و "ابرانسان" تبدیل شد. قهرمان شوالیه سیاه، بتمن/ بروس وین شمایلی کامل از جورج بوش است. وین همانند بوش از عدالت میگوید (از نظر دور نداشته باشید که روح حاکم بر بتمن آغاز میکند (2005) جنگ علیه تروریسم بود و شعار عدالت برای همه در جای جای فیلم نمایان)، نمیخواهد کسی را شکنجه دهد اما از روی ناچاری دست به این کار میزند، مانند او به دنبال کشف جانیها و تحویل آنها به مراجع قانونی است (ماجرای تحویل صدام به دادگاه)، در برابر انتقادها سکوت میکند و تنها کار خودش را پیش میبرد.
حال و هوای ساکنین "گاتهام سیتی" (بخوانید نیویورک) نیز شباهتهای بسیاری به مردم آمریکا در یکی دو سال اخیر دارد. آنها دیگر حاضر نیستند که قهرمان و منجیشان بیعدالتی کند، شکنجهگر باشد و باعث مرگ و میر انسانهای بیگناه شود. ابر قهرمانِ محبوبی که امنیت شهر را از بین ببرد، نمیتواند قدرتش را در بین مردم حفظ کند، او دچار لغزندگی در مسیر مسئولیت و آرمانهای اجتماعی شدهاست. مردم آمریکا دیگر قانونشکنیها و تجاوزات کشورشان به خاک کشورهای دیگر به بهانه ایجاد دموکراسی و حقوق بشر را نمیتوانند تحمل کنند. از گوشه و کنار آمریکا صدای فریادهای معترض روز به روز بیشتر به گوش میرسد و سطح محبوبیت جورج بوش طبق آخرین نظرسنجیها به پایینترین حد خود یعنی 24 درصد رسیده است. سکانسی از فیلم را به یادآورید که بروس وین تحت فشار جوکر و از دست دادن اراده، تصمیم به برداشتن نقاب و تسلیم شدن میگیرد. آن هم در یک مصاجبه مطبوعاتی جایی که معترضان به سیاستهایش حاضر هستند. سخنانی که آن ها در اعتراض به قهرمان به کار میبرند، تداعی کننده شعارهایی است که گروههای مختلف ضد جنگ در جریان تظاهرات خود به زبان میآورند: "اوضاع بدتر از همیشه شده، دیگه پلیس مرده (بخوانید سرباز کشته) نمیخواهیم، اون باید خودش رو تسلیم کنه". وین نیز تکافتاده، شاهد شورش مردم بر علیه خود است. اما تماشاگر با او همدردی میکند و غبطه میخورد که چرا مردم اینقدر بیرحمانه در حال قضاوت او هستند. جوکر نیز در نقش دشمن بتمن، نماد شر و اهریمنی به تمام معناست. از بازی قدرتمند و پیچیده "هیث لجر" نمیتوان به راحتی گذشت. قدرت و تسلطی که او در اجرای نقش ارائه میدهد، کاراکتر جوکر را به یکی از مخوفترین "بَدمن" های (نقش منفی) سینما تبدیل کرده است. گریم دلقکوار روی صورت، خنده تمسخرآمیز و خونآلودی که همیشه بر لب دارد، استفاده از جملات ادبی پر طمطراق در مضحکترین صحنهها با حیلههای شیطانی او جور در نمیآید و از جوکر کاراکتری پر تناقض میسازد. دقت کنید به موسیقی متنی که مختص به جوکر است، هر بار که وارد صحنه میشود آهنگی دلهرهآور، هشداردهنده و رمزآلود نیز با او همراه میشود. او قدرتمندی ترسآور است. نولانِ کارگردان چهرهای ساده که فقط مشتاق پول و جنایت است از جوکر ترسیم نمیکند. شر و خباثت درون جوکر ناشناخته و مبهم نشان داده میشود. در جایی بروس وین ادعا میکند که "جنایتکاران رفتاری پیچیدهای ندارند". سیاست اولیه دولت بوش بر پایه همین تفکر بنا شده بود. تصوری که از دشمنان خود داشتند ساده مینمود. آنها با اعتقاد به پیچیده نبودن رفتار جنایتکاران، جرأت قدم گذاشتن به سرزمین پررمزوراز چهل دزد بغداد را به خود راه دادند و با محاسبات ساده خود اورشلیم را متعلق به مسیحیت صهیونیست دانستند. اما گویی معادلات اشتباه از آب درآمد. آلفرد (خدمتکار وفادار خانواده وین که نقش مشاوری حاذق را برای بروس به عهده دارد) به درستی بروس وین را از اشتباه درمیآورد: "جوکر کسی است که تو او را نمیفهمی." آیا ماهیت دشمنان آمریکا غیر از این است؟ پس دلیل شکستهای پی در پی سیاستهای دولت در خاورمیانه و عراق چیست؟ مگر دلیلی به جز "نشناختن دشمن" میتواند داشته باشد؟ دشمنانی که باورها و اعتقادات پیچیده آنها برای فرهنگ انگلوساکسونی غیر قابل فهم است. برای آنها مقاومت، انتفاضه، حزبالله و بنیادگرایان اسلامی دشمنانی غیر قابل شناخت هستند. عملیات استشهادی، انتحاری و جهاد را نمیفهمند. پس به ناچار آنها را با واژهای آشنا یعنی "ترور" و "تروریست" میخوانند (که یک بار به طور مستقیم به جوکر تروریسم اطلاق میشود). آلفرد سعی میکند جوکر را به بروس بشناساند: "بعضی از آدمها دنبال یه چیز منطقی مثل پول نیستند، نمیشه خریدِشون یا تهدیدشون کرد یا باهاشون مذاکره کرد یا منطقی باهاشون حرف زد، بعضی از آدمها فقط میخوان نابودی دنیا رو ببینند". جوکر شری است که خواستار نابودی جهان است و تهدیدی برای صلح به حساب میآید. چهار قطعنامه شورای امنیت بر ضد ایران که در سرفصل هفت (با عنوان تهدیدی برای صلح جهان) صادر میشود، چه پیامی دربردارد؟ دشمن آمریکا (بخوانید جهان) خواستار برهم زدن نظم دنیا و به ورطه نابودی کشاندن آن است؟
در تمامی نقدهایی که منتقدان معروف آمریکایی در روزنامههای مختلف از جمله شیکاگو سان تایمز، نیویورک پست و هالیوود ریپورتر و... نوشتهاند برای جوکر واژه شیطان (Evil) را به کار بردهاند. از نظر دور نداشته باشیم که جورج بوش اولین بار واژه محور شرارت را از ادبیات دینی وارد ادبیات سیاسی کرد. از منظر منتقدان جوکر نماد شر مطلق است. راجر ایبرت اینگونه جوکر را تعریف میکند: "شیطانی که عملش به صورتی دیووار دشمنانش را در وضعیتهای دشوار اخلاقی قرار میدهد" و "در یک تصویر شیطانی تقریباً در انتهای فیلم، او دو کشتی را که پر از مسافر است به منفجر کردن یکدیگر قبل از این که خودشان منفجر شوند تشویق میکند". از دیدگاه منتقدان و مفسران، دشمن گاتهام سیتی و بتمن با اعمالی که سرچشمهای شیطانی دارند به طور پیوسته برای ایجاد بیاعتمادی مردم به مسئولین، ناامید کردن شهر از قهرمانشان، مقصر جلوه دادن بتمن، ضعیف کردن اراده او و به طور خلاصه از بین بردن اتحاد داخلی شهر تلاش میکند. این تصویری واضح از نوع نگاه مردم آمریکا به دشمنانشان را نشان میدهد که شاید خود نیز به آن واقف نباشند.
در طول فیلم میبینیم که بتمن در هیبت شوالیه سیاهی متصور میشود که در زمانی که شر سایه خود را گسترده ناچار است قانون و اخلاق را زیرپا بگذارد. این نگاه جدید در فیلم توجیهی است از سیاستهای دولت بوش در مبارزه با تروریسم. قهرمان هالیوودی-آمریکایی با در اختیار گرفتن آزادی نامحدود، عبور از خطوط قرمز اخلاقی و عقلانی ناقض قانون به حساب میآید، اما نقض قانونی در راستای تثبیت وضع موجود و نه برهم زدن؛ که این دلیل، توجیه و بهانهای است برای قانونگریزی، زیرپا گذاشتن جامعه مدنی و خشونت تئوریزه شده (تأویلهای هر کدام به ترتیب میتواند: زیرپا گذاشتن تعهدات بینالمللی مختلف از سوی آمریکا، استراق سمع و ورود به محدوده شخصی شهروندان آمریکایی، زندان گوانتانامو و شکنجه متهمان آن باشد). نجات مردم گاتهام سیتی مهمترین اولویت زندگی وین است. خشونتی که بد است و آن را نکوهش میکنند وقتی از بتمن سرمیزند، حرکتی است کاملاً "طبیعی" و چه بسا پسندیده. یک صحنه تکاندهنده شوالیه سیاه جایی است که جوکر را دستگیر میکنند و او را به اتاق بازجویی میبرند. لحظهای پس از آن که پلیس از اتاق بیرون میرود، بتمن ظاهر میشود و مثل بازجویی شکنجهگر جوکر را به باد کتک میگیرد. جالب اینجاست که تماشاگر با دیدن خشونت این صحنه هیچ گونه دلسوزی برای جوکر ندارد و حق را به قهرمانش میدهد تا در نهایت خشم و غضب جوکر خشونت طلب را بزند و از او حرف بکشد.
نولان سعی دارد که نشان دهد "شوالیه" تمام تلاش خود را برای حفظ امنیت مردم شهر به کار میبرد. وقتی هدف اصلی او دفاع از آنهاست، پس اگر مقداری خشونت و کمی نقض قانون و زیرپاگذاشتن دموکراسی را به کار ببرد، نباید بر او خردهای گرفت، زیرا که به گفته هاروی دِنتِ دادستان (از مدافعان بتمن) : "تاریکی شب فقط قبل از طلوع آفتاب است، من به شما قول میدهم که خورشید داره طلوع میکنه". کارگردان وعده پیروزی و حرکت به سوی روشنایی را به تماشاگر میدهد و در انتها نیز با دیالوگی که پسر بچه به زبان میآورد "اون هیچ کار اشتباهی انجام نداد" بتمن را از تمام اتهاماتی که در طول فیلم مردم شهر بر او وارد کردهبودند، مبرا میکند. و این گونه است که قهرمان منفور به شوالیه محبوب تبدیل میشود.
در نتیجه شوالیه سیاه فیلمی است که از ورای ظاهری اسطورهای و پر زرق و برق به روشنی پیام خود را انتقال میدهد. نولان با ارجاعات فراوان سیاسی، به فیلم شکلی زنده و قابل درک میبخشد و با به تصویر کشیدن وضعیت تیره و تار جامعه، به نوعی با تماشاگرش ابراز همدردی میکند و ذره ذره اعتماد او را جلب مینماید. از او میخواهد که تحمل کند، زیرا قهرمان میداند که شهر نیازمند قدرت اش است. نولان این اطمینان را به تماشاگر میدهد که در پس تمام آشوبها، سیاهیها و شکستها پیروزی نهفته است و تنها حسی که در انتهای فیلم باقی میماند حس افتخار به قهرمان شهر با وجود تمام نُقصانهاست. البته گرایشهای جمهوری خواهانه نولان را نیز نباید از نظر دور داشت!
منابع
در سیاست غوطه وریم (نگاهی گذرا به موضوع سیاست در سینما). نشریه دنیای تصویر. شماره 172خوانشی جدید بر ماهیت سیاسی-هنری سینمای آمریکا. غلامعباس فاضلی همان. شماره172 و175
بازگشت سوپر قهرمانها برای نجات هالیوود و دنیا. همان. شماره 169
ظهور و سقوط قهرمانهای اکشن. همان. شماره 177
مردی که میخندد (شوالیه سیاه، قهرمان شایسته و مورد نیاز). مهرزاد دانش. هفتهنامه شهروند امروز. شماره 64
رستگاری گناه (در حاشیه فیلم شوالیه سیاه و ایده شر عقلانی شده). مهدی یزدانی خرم. همانهمگام با مردم، همراه با مسئولان (خشونت و قانون در شوالیه سیاه). محسن آزرم. همان
مثل قهرمانها بمیر (چند نکته درباره شوالیه سیاه). همان
The Dark Knight review. Kirk Honeycutt. Hollywood Reporter
The Joker in Dark Knight. Claudia Puig.USA Today
The Dark Knight. Roger Ebert. Chicago Sun Times
www.movies.yahoo.com
نوشته شده توسط : الهام گوهری
نظرات ديگران [ نظر]
همه باهم در انتخابات دهم ریاست جمهوریشهادت حضرت زهرا(س)اهمیت اعتقاد به مهدویت (2)اهمیت اعتقاد به مهدویت و ترس دشمنان اسلام از این عقیده(1)ایام فاطمیه[عناوین آرشیوشده]